آفت شانزدهم سخن چينى است
خداى متعال مى فرمايد: (( هماز مشاء بنميم ، مناع للخير معتد اءثيم عتل بعد ذلك زنيم )) (736) عبداللّه بن مبارك مى گويد: منظور از زنيم زنازاده اى است كه سخن را پنهان نمى كند و با آن به اين نكته اشاره كرده كه هر كس سخن را پنهان ندارد و سخن چينى كند بر زنا زادگى او دلالت مى كند و اين نكته از آيه شريفه (( عتل بعد ذلك زنيم )) استفاده مى شود چرا كه زنيم به معناى فرزند زناست .
خداى متعال مى فرمايد: (( ويل لكل همزة لمزة )) (737) گفته شده : مقصود از (( همزه )) سخن چين و از (( لمزه )) غيبت كننده است ، خداى متعال مى فرمايد: (( حمالة الحطب )) (738) گفته شده : زن ابولهب سخن چين بود و سخن را به اين سو و آن سو مى برد.
خداى متعال مى فرمايد: (( فخانتا هما فلم يغنيا عنهما من اللّه شيئا. )) (739) گفته شده : زن لوط (پيامبر) از مهمان هاى (لوط) خبر مى داد و زن نوح به مردم خبر مى داد كه نوح ديوانه است . پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((هيچ سخن چينى وارد بهشت نمى شود))؛ و در حديث ديگر است ((قتّات يعنى سخن چين وارد بهشت نمى شود.))(740)
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روايت شده : ((محبوب ترين شما در نزد خدا خوشخوترين شماست آنهايى كه مهمان نواز و خوش اخلاقند با ديگران انس مى گيرند و ديگران نيز با آنها انس مى گيرند، و مبغوض ترين شما در نزد خدا آنهايند كه در ميان دوستان سخن چينى مى كنند، و در ميان گروه ها تفرقه مى اندازند و براى انسان هاى پاك در جستجوى لغزش ها هستند.))(741)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((آيا شما را از بدترينتان خبر دهم ؟ عرض كردند: آرى اى رسول خدا فرمود: سخن چينان ، و آنها را كه ميان دوستان را بر هم مى زنند و در جستجوى عيب براى انسان هاى بى عيب هستند.))(742)
ابوذر مى گويد: پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((هر كس بر عليه مسلمانى سخنى را شايع كند تا با آن سخن او را بنا حق معيوب جلوه دهد، خدا در روز قيامت او را به دوزخ اندازد.))(743)
ابودردا گويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((هر مردى كه بر عليه مردى سخنى شايع كند كه از آن مبراست تا او را در دنيا خوار سازد، بر خداست كه در روز قيامت به خاطر اين شايعه او را در آتش آب كند.))(744)
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روايت شده : ((چون خداى متعال بهشت را آفريد به آن فرمود: سخن بگو: بهشت گفت : هر كه وارد من شود خوشبخت است . خداى جبار فرمود: سوگند به عزت و جلالم هشت گروه از مردم در تو مسكن نگيرند: (( دائم الخمر، )) كسى كه به زنا اصرار مى ورزد، سخن چين ديّوث ، ماءموران محافظ سلطان ، مخنّث (مردى چون زناى ظاهر شود)، كسى كه قطع رحم كند، كسى كه با خدا پيمان بسته و به آن وفا نمى كند، وارد بهشت نمى شوند.))(745)
مى گويم : از طريق شيعه از امام صادق عليه السّلام برايمان روايت شده كه گفت : اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود: ((بدترين شما سخن چينان و كسانى هستند كه ميان دوستان تفرقه مى اندازند و براى انسان هاى سالم به جستجوى عيب مى پردازند.))(746)
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرمود: ((بهشت بر غيبت كنندگان و سخن چينان حرام است .))(747)
ابوحامد مى گويد: كعب روايت كرده كه بنى اسرائيل دچار قحطى شدند؛ حضرت موسى عليه السّلام چند بار از خدا طلب باران كرد ولى اجابت نشد پس خداى متعال به موسى وحى كرد در حالى كه سخن چينى در ميان شماست كه به سخن چينى اصرار دارد پاسخ تو و همراهانت را نمى دهم . موسى عرض كرد: پروردگارا او كيست ؟ تا او را از جمع خودمان بيرون كنم ؛ خداوند فرمود: اى موسى شما را از سخن چينى نهى مى كنم و خود سخن چينى كنم . پس همگى توبه كردند و در نتيجه از باران رحمت خدا برخوردار شدند.
گويند: مردى به دنبال حكيمى هفتصد فرسنگ راه را پيمود تا از وى هفت كلمه بياموزد. چون بر او وارد شد گفت : من خدمت شما آمدم تا از علمى كه خدا به شما ارزانى كرده بهره ببرم پس از آسمان و آنچه سنگين تر از آن است ، از زمين و آنچه از آن فراخ تر است ، از سنگ و آنچه از آن سخت تر است ، از آتش و آنچه از آن داغ تر است ، از زمهرير و آنچه از آن سردتر است ، از دريا و آنچه از آن غنى تر است و از يتيم و كسى كه از او خوارتر باشد مرا خبر بده ؟ حكيم گفت : تهمت زدن به شخص پاك از آسمان ها سنگين تر است ، حق گسترده تر از زمين است ، دل قانع بى نيازتر از درياست ، حرص و حسد سوزان تر از آتش است ، حاجت بردن به پيش خويشاوند هرگاه برآورده نشود سردتر از زمهرير است ، دل كافر سخت تر از سنگ است و سخن چين هرگاه كارش آشكار شود خوارتر از يتيم است و گويند: يك سوم عذاب قبر از سخن چينى است .
تعريف سخن چينى و آنچه در ردّ آن واجب است
بايد دانست كه (نميمه ) غالبا به كسى گفته مى شود كه گفتار ديگران را به قصد سخن چينى به شخصى كه درباره او سخن گفته مى شود برساند؛ چنان كه گفته مى شود فلانى درباره ات چنين و چنان گفت و ((نميمه )) (سخن چينى ) مخصوص به شخص نيست كه درباره او سخن گفته مى شود، بلكه تعريف ((نميمه )) آشكار ساختن هر چيزى است كه ديگرى از آن ناراحت شود خواه كسى كه سخن از او نقل شده ناراحت شود يا كسى كه سخن براى او نقل شده است يا شخص ثالثى از آن رنجيده شود، و تفاوتى ندارد كه آشكار ساختن عيب ديگرى به گفتار يا نوشتار يا رمز و يا به اشاره باشد؛ و نيز آنچه نقل مى شود كردار يا گفتار باشد و يا عيب و نقصانى بر شخصى باشد كه سخن از او نقل شده يا نباشد، بلكه حقيقت نميمه آشكار ساختن و پرده برداشتن از چيزهايى است كه شخص آشكار شدنش را نمى پسندد، بلكه بر آدمى لازم است از گفتن تمام حالات مردم كه مى بيند و آنان از افشاى آنها كراهت دارند خوددارى كند، مگر آنچه نقل كردنش براى مسلمانى سودمند افتد يا با نقل آن مانع از گناهى شود چنان كه هرگاه ببيند شخصى مال ديگرى را تصرف مى كند بر او لازم است شهادت دهد تا حق شخصى را كه شهادت به نفع اوست تاءمين كند. امّا اگر ديد شخصى مال خود را پنهان مى كند و آن را (براى ديگران ) نقل كند مرتكب سخن چينى و افشاى سرّ شده و اگر سخن چينى او در مورد عيب و نقصان طرف باشد دو گناه غيبت و سخن چينى را با هم جمع كرده است .
انگيزه سخن چينى سه چيز است : يا قصد بدى نسبت به شخصى دارد كه از او سخن نقل شده و مى خواهد نسبت به شخصى كه برايش سخن نقل مى كند محبت نشان دهد؛ يا مى خواهد با سخن گفتن شاد شود و يا در گفتن سخنان زايد فرو رود. هر كسى كه شخص سخن چينى نزد او برود و به او بگويد: فلانى درباره ات چنين و چنان گفت يا درباره ات چنين و چنان كرد، يا در بر هم زدن كارت يا كمك به دشمنت يا زشت نشان دادن حالت سعى مى كند يا نظير اين سخنان را بگويد رعايت شش چيز بر شنونده لازم است :
1-سخن چين را تصديق نكند؟ چرا كه نمّام فاسق و شهادتش مردود است . خداى متعال مى فرمايد: (( يا ايها الذين آمنوا ان جاءكم فاسق بنباء فتبينوا ان تصيبوا قوما بجهالة . )) (748)
2-سخن چين را از اين عمل منع كند و او را پند دهد و عملش را زشت بشمارد. خداى متعال مى فرمايد: (( واءمر باالمعروف و انه عن المنكر. )) (749)
3-براى خدا او را دشمن بدارد، چرا كه سخن چين در پيشگاه خدا بسيار مورد خشم است ، و هر كه را خدا دشمن بدارد دشمنى با او واجب است .
4-به مقتضاى گفته سخن چين به برادر غايب خود گمان بد نبرد، چرا كه خداى متعال مى فرمايد: (( اجتنبوا كثيرا من الظن . ))
5-گفتار سخن چين او را بر كاوش و جستجو وادار نكند تا نهى خداوند كه فرموده است : (( و لا تجسسوا، )) محقق نشود.
6-بر خود نپسندى آنچه نمّام را از آن منع مى كنى و نميمه اى ار نقل نكن و نگو فلانى براى او چنين و چنان گفت تا نمّام و غيبت كننده باشى و عملى را انجام دهى كه نمّام را از آن منع كرده اى .
از على عليه السّلام روايت شده كه مردى خدمتش آمد و از مردى ديگرى سعايت كرد، حضرت فرمود: ((اى فلان ما از آنچه گفتى سؤ ال مى كنيم اگر راستگو بودى بر تو خشمگين مى شويم ؟ عرض كرد: اى امير مؤ منان حرفم را پس مى گيرم .))(750)
نقل شده حكيمى بود كه يكى از برادرانش به ديدار او رفت و خبرى را از شخص ديگرى براى وى نقل كرد. حكيم به او گفت : ديدار را به تاءخير انداختى و با سه جنايت نزد من آمدى : برادرم را در نظرم مورد كينه قرار دادى و دل آسوده ام را مشغول ساختى ، و نفس امين خود را مورد تهمت قرار دادى .
روايت شده كه سليمان بن عبدالملك نشسته بود و زهرى پيش او حضور داشت . پس مردى نزد سليمان آمد. سليمان به او گفت : به من خبر رسيده كه از من بدگويى كرده و چنين و چنان گفته اى ، مرد گفت : نه كارى كرده ام و نه سخنى گفته ام ، سليمان گفت : كسى كه به من خبر داد راستگو بود؛ زهرى گفت : نمّام راستگو نيست ، سليمان گفت : راست مى گويى برو بسلامت .
بعضى از بزرگان گفته اند: هر كه پيش تو از كسى نمّامى كند از تو نيز پيش ديگران سخن چينى خواهد كرد. اين سخن اشاره است به اين كه بايد نمّام را دشمن داشت و به راستگو بودنش اعتماد نكرد. چگونه نمّام مورد دشمنى قرار نگيرد در حالى كه از صفاتى چون دروغ ، غيبت ، حيله گرى ، خيانت غشّ كردن ، حسد، نفاق و برهم زدن ميان مردم و مكر و فريب جدا نيست و او از كسانى است كه مى كوشد تا آنچه را خدا به پيوند آن امر كرده قطع كند. خداى متعال مى فرمايد: (( و يقطعون ما امر اللّه به ان يوصل و يفسدون فى الارض )) (751) و نيز خداى متعال فرموده : (( انما السبيل على الذين يظلمون الناس و يبغون فى الارض بغير الحق . )) (752) و نمّام از آنهاست .
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((بدترين مردم كسى است كه مردم به خاطر شرارتش از او بپرهيزند))، (753) و نمّام از آنهاست .
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((هيچ قاطعى وارد بهشت نمى شود.))؛ عرض شد: قاطع چيست ؟ فرمود: كسى كه ميانه مردم را قطع مى كند و او همان نمّام است . (754) و گفته شده : منظور از قاطع كسى است كه قطع رحم كند. در نزد برخى از صالحان سخن از سعايت به ميان آمد پس او گفت : چه گمان داريد به گروهى كه از تمام طبقات مردم راستگويى ستوده است جز از آنها.
و سعايت همان نميمه است با اين تفاوت كه هرگاه نقل سخن در نزد كسى باشد كه از او مى ترسد (از قدرت و شوكت او مانند سلاطين و امرا) سعايت ناميده مى شود.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((كسى كه در نزد مردم از مردم سخن چينى كند حلال زاده نيست .))(755)
لقمان حكيم گويد: پسركم تو را به چند خصلت سفارش مى كنم كه اگر به آنها چنگ بزنى همواره با رعايت آنها مسرور خواهى بود. با خويشاوند و بيگانه خوشخو باش ؛ نادانى خود را از شخص بزرگوار و فرومايه پنهان كن برادرانت را حفظ كن ؛ با خويشاوندانت بپيوند و آنان را از قبول سخن ساعى يا شنيدن متجاوزى كه قصد تباهى و فريب تو را دارد ايمن بدار، بايد يارانت كسانى باشند كه هرگاه از آنها جدا شدى و آنها از تو جدا شدند غيبت يكديگر نكنيد.
يكى از بزرگان گويد: اگر آنچه نمّام براى تو نقل مى كند درست باشد، در نقل دشنام نسبت به تو نيز گستاخى كرده است و كسى كه سخن از او نقل شده (دشنام دهنده ) به بخشش تو سزاوارتر است چرا كه او روبرويت دشنامت نداده است ، خلاصه شرّ شخص نمّام بسيار است و لازم است از او پرهيز شود، حماد بن سلمه گويد: مردى بنده اى را فروخت و به خريدار گفت : در اين بنده هيچ عيبى جز نمّامى نيست ، خريدار گفت : پسنديدم و او را خريد. غلام چند روزى صبر كرد سپس به زن مولاى خود گفت : شوهرت تو را دوست ندارد و قصد دارد هوو بر سرت بياورد ولى من با موى سرش او را به نفع تو جادو مى كنم . زن گفت : چگونه مى توانم از مويش به دست آورم ؟ غلام گفت : هرگاه خوابيد تيغ برگير و از پشت سرش چند دانه مو بتراش تا او را بر ضرر هوويت جادو كنم و تو را دوست بدارد، آنگاه به شوى زن گفت : زنت دوستى گرفته و مى خواهد تو را بكشد. پس خودت را در برابر او به خواب بزن تا از حقيقت آگاه شوى ، مرد خود را به خواب زد و زن با تيغ آمد. مرد پنداشت كه زنش قصد كشتن او را دارد برخاست و او را بكشت ، بستگان زن آمدند و مرد را كشتند. پس كشتار ميان دو قبيله روى داد و مدت ها ادامه يافت .
نظرات شما عزیزان: