علت فرستادن صلوات بر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم
س 225- صلوات فرستادن ما بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و آل او عليهم السلام براى ترفيع درجه ما است ، و يا پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و خاندان او عليهم السلام ؟
ج - براى ترفيع درجه ما است ، چرا كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم اشرف موجودات است ، پس بايد يك كمال وجودى اى را داشته باشد كه (لاكمال فوقه ): (هيچ كمالى بالاتر از آن نباشد.)
بنابراين ، اعطاى كمال جديدى به ايشان كه داراى آن نباشد، تصور نمى شود، پس صلوات ما يك نحوه تعظيم و تكريم است ، كه در اثر آن به كمال و مرتبه آن بزگوار هيچ اضافه نمى شود. و عينا مثل اين مى ماند كه يك سيب به باغ سيب ببرند و براى تعظيم و تكريم و صاحب باغ ، به او بدهند؛ زيرا هر مزيت دينى و دنيايى از بركات رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم است و آن حضرت صاحب همه خيرات و مبرات مى باشد.
س 226- پس فرمايش شهيد قدس سره (79) تمام نيست ؟
ج - به حسب ظاهر تمام است .
س 227- جمله وتقبل شفاعته و ارفع درجته (80) (و شفاعت او را بپذير، و منزلش را والا گردان .) به چه معنى است ؟
ج - يك نوع تعظيم و تكريم است نسبت به رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم ، و مطلوب ، و جزء دعا است .
س 228- در روايت از خود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم آمده است : تناكحوا، تناسلوا، فانى اباهى بكم الامم يوم القيامه و لو بالسقط.(81) با يكديگر ازدواج ، و زاد و ولد كنيد، زيرا من در روز قيامت به وجود شما بر ديگر امتها افتخار مى كنم ، هر چند سقط باشد.
آيا از اين حديث استفاده نمى شود كه اين امور (از جمله دعا و صلوات ) موجب ترفيع منزلت ايشان مى شود.
ج - با اين امور مقام رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم بالاتر نمى رود ،بلكه موقعيت آن بزگوار براى ديگران روشنتر مى شود، زيرا دعوت ، دعوت ايشان است و هر چند اين دعوت بيشتر شود، و از جمله كثرت مسلمانها بيشتر گردد، موقعيت آن حضرت براى ديگران روشن تر مى گردد.
شفاعت كبراى رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم
س 229- منظور از شفاعت در جمله و تقبل شفاعته چيست ؟
ج - شفاعت كبرى منظور است ، در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است : (همه انبياء و اولياء عليهم السلام محتاج به شفاعت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم هستند).(82) و ديگران هم كه از اين خوان لقمه اى بر مى دارند به رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم ملحق مى گردند.
اندوه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در سوگ فرزندش
س 230- حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در سوگ فرزندش ابراهيم فرمود: القلب يحزن ، و العين تدمع ، و لااقول الا الحق (83) دل اندوهگين مى گردد و اشك مى ريزد، ولى جز سخن حق بر زبان جارى نمى كنم .
آيا اين حزن پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم با آيه شريفه الا، ان اولياء الله لاخوف عليهم ، و لا هم يحزنون (يونس : 62) منافات ندارد؟
ج - حزن مراتب دارد، بعضى از مراتب حزن نسبت به بعض ديگر حزن محسوب نمى شود.
مقامات معنوى و زندگانى ائمه عليهم السلام
ائمه اطهار عليهم السلام وسائط فيض الهى
س 231- آيا از آيات قرآن كريم مى توان استفاده نمود كه ائمه عليهم السلام واسطه فيض هستند؟
ج - از آيات ولايت اگر به ولايت تكوينى معين و تفسير شوند مى توان اين معنى را استفاده نمود؛ ولى عمده ، روايات است كه بسيارند و بر ولايت تكوينى آنان ولايت مى كنند.
س 232- ولايت تكوينى ائمه عليهم السلام به چه معنى است ؟
ج - (ولايت ) به معناى سرپرستى است ، يعنى سرپرستى خداوند متعال نسبت به بنده ، و تحت تدبير الهى قرار گرفتن بنده ، و فانى شدن اراده او را در اراده حق تعالى به گونه اى كه از خود هيچ خواست و اراده اى نداشته ، و خواست او خواست خدا باشد.
س 233- آيا از (حديث كساء) مى توان استفاده نمود كه ائمه عليهم السلام واسطه فيضند؟
ج - حديث كساء، روايت معروف ولى مرسل است ، هر چند مضمون آن قابل تطبيق با روايات صحيحه فراوانى است كه بر واسطه فيض بودن ائمه عليهم السلام دلالت دارند. از آن جمله حديث جابر است كه فريقين (شيعه و سنى ) آن را نقل كرده اند. در آن روايت حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم به جابر بن عبدالله انصارى مى فرمايد:
اول ما خلق الله ، نور نبيك ، يا جابر(84) اى جابر، نخستين چيزى كه خداوند متعال آفريد، نور پيامبر تو بود.
وآنگهى اگر عالم ، عالم ملت و معلول و مرتقيه به علل عاليه باشد، كه چنين است ، چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: و ان الى ربك المنتهى (نجم : 42) (و در حقيقت پايان كار به سوى پروردگار توست .) مطلب به همين صورت خواهد بود.(85)
فرازهايى از دعاى رجبيه
س 234- در دعاى روزهاى ماه رجب راجع به معصومين عليهم السلام آمده است :
لافرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك ... (86) بين تو و آنان فرقى نيست ، جز آنكه آنان بنده و مخلوق تواند.
مقصود از فرق چيست ؟
ج - فرق ، فرق است ، يعنى ذوات آنها مخلوق و مصنوع تو هستند، و افعال آن ها افعال تو است .
س 235- جمله فبهم ملات سماءك و ارضك ...(87) (پس به واسطه آنان آسمان و زمين را پر كردى ). در همان دعا، به چه معنى است ؟
ج - يعنى ولايتى به آنها عطا فرمودى كه از راه آن آسمانها و زمين روشن مى شود، اما ذوات آنها مخلوق و مصنوع تواند.
ائمه عليهم السلام مجارى فيض الهى
س 236- در روايات ائمه عليهم السلام درباره خود فرموده اند: (هر صيغه جمع كه در قرآن در مورد خداوند تعالى است ، نحن فعلنا، و نحن صنعنا (ما كرديم ، و ما انجام داديم . منظور از اين روايات چيست ؟
ج - منظور اين است كه ائمه اطهار عليهم السلام ، وسائط و مجارى فيض از ناحيه حق به مخلوقاتند و هر چه به خلق مى رسد، از ناحيه آنها مى رسد.
س 237- آيا در آيه (انا انزلناه ) (ما قرآن را نازل كرديم .) (قدر: 1) نيز چنين است ؟
ج - بله همين طور است ، و اشاره به ولايت كليه تكوينيه آنهاست و اينكه كار آن ها، كار خداوند متعال است .
مقام نورانيت ائمه عليهم السلام
س 238- منظور از اينكه ائمه عليهم السلام در برخى روايات مى فرمايند: جبرئيل منا الينا(88) (جبرئيل عليه السّلام از ما و به سوى ما است ). چيست ؟
ج - اشاره به مقام نورانيت آنهاست كه :
لكل منا مقام معلوم (89) براى هر كدام از ما مقامى شناخته شده و مشخصى است .
جبرئيل عليه السّلام نيز يك مرتبه از مراتب وجود( مقام نورانيت ) آنهاست كه به مرتبهديگر از مراتب وجود آنها كه در اين عالم است ،نازل مى گردد.
ائمه عليهم السلام راهنمايان توحيد
س 239- منظور از اين كلام معصوم عليه السّلام كه در زيارت جامعه كبيره آمده است ، چيست كه مى فرمايد: من ارادالله ، بداء بكم ، و من وحده ، قبل عنكم .(90) هر كس آهنگ خدا را كند، به شما آغاز مى كند؛ و هر كس به يگانگى خدا ايمان آورد، از سوى شما آمده است .
ج - جمله اول : من اراد الله ، بداءبكم يعنى كسى كه خدا را مى خواهد، شما سبيل و راه و راهنماى اوييد، و از راه شما بايد به خدا برسد، كه :
انتم السبيل الاعظم (91) شماييد بزرگترين راه خدا.
و جمله دوم : من وحده قبل عنكم يعنى كسى كه موحد است ، از ناحيه شما آمده و از نزد شما بر خاسته است .
قلب امام عليه السّلام آشيانه مشيت خدا
س 240- اين عبارت كه از يكى از معصومين عليهم السلام نقل شده ، به چه معنى است كه مى فرمايد: نحن مشيه الله
ما، خواست و مشيت خداييم .
ج - اين روايت در كجا نقل شده است ؟! در مورد ائمه عليهم السلام اين جمله در احاديث آمده است :
قلوبنا و كر مشيه الله (92) دلهاى ما آشيانه مشيت خداست .
س 241- بنابراين ، جمله گذشته روايت صحيحى نيست ؟
ج - بنده نديده ام ، اگر هم باشد، معتبر نيست ، زيرا به تسلسل مى انجامد.
كنيز بودن مادر بعضى از ائمه اطهار عليهم السلام منقصت نيست
س 242- آيا كنيز بودن مادر بعضى از ائمه اطهار عليهم السلام ، موجب منقصت آن بزرگواران نيست ؟
ج - بايد از ديد خدايى منقصت محسوب شود، نه از نظر مردم ، و خداوند بردگى را امضاء كرده است و بايد در آن نظام مشى كرد. خداوند متعال مى فرمايد: و ان الحكم الا الله (انعام : 57)
و فرمان (و قانون گذارى ) جز به دست خدا نيست .
س 243- آيا همين كه عرف و عقل آن را منقصت مى دانند، كافى نيست ؟
ج - عقل و عرفى را كه خلاف حكم خدا است ، بايد كنار گذاشت .
خصيصه هاى ويژه هر كدام از ائمه عليهم السلام
س 244- در روايت آمده است كه حضرت امام حسين عليه السّلام در كربلا به حضرت زينب عليهاالسلام فرمود: (مادرم از من بهتر بود و از دنيا رفت ، پدر و برادرم از من بهتر بودند و از دنيا رفتند)(93) آيا از اين بيان استفاده نمى شود كه هر امام سابق از امام لاحق ، افضل است ؟
ج - بله ، از اين روايت استفاده مى شود كه هر امام سابق بر امام لاحق فضيلت عمومى دارد؛ ولى ممكن است امام لاحق مزيتهاى مخصوصى داشته باشد كه سابق نداشته ، مانند شهادت امام حسين عليه السّلام و بيان احكام كه صادقين (حضرت امام باقر و امام صادق عليها السلام ) داشته اند و امثال اينها.
واقع مطلب اين است كه از سه ديدگاه مى توان به ائمه عليهم السلام نظر كرد:
اول : به حسب مقام نورانيت ، كه همه آنان از اين جهت يكى هستند.
دوم : افضل بودن امام سابق از امام لاحق به طور عموم كه از اين روايت و رويات ديگر استفاده مى شود.
سوم : افضليت امام لاحق بر سابق به فضيلت و مزيت خاص ، مانند شهادت امام حسين عليه السّلام و حلم امام حسن عليه السّلام و دعاى امام سجاد عليه السّلام و بيان احكام توسط صادقين عليهاالسلام .
ترتب ولايتى خلقت اهل بيت عليهم السلام
س 245- معناى اين روايت كه مى فرمايد: (خداوند نخست نور مرا آفريد، و از نور من نور على عليه السّلام را، و از نور من و على عليه السّلام نور فاطمه عليهاالسلام و از نور فاطمه عليهاالسلام بهشت را)،(94) چيست ؟
ج - مقصود بيان ترتب ولايتى آنها نسبت به مقام واقعيت وجود است .
امام عليه السّلام ميزان اعمال
س 246- چگونه امام عليه السّلام ميزان اعمال است ؟
ج - ميزان به معناى نمونه و مجسمه اسلام است كه امام عليه السّلام چنين مى باشد و ديگران را با او مى سنجند، و كم و بيش معلوم مى شود.
در روايات از اين معنى ياد شده است ، بلكه در زيارت حضرت امير المؤ منين عليه السّلام آمده است :
السلام على ميزان الاعمال (95) سلام بر ميزان اعمال .
چرا خصوص اميرالمؤ منين عليه السّلام
س 247- چرا رسول الله صلى اللّه عليه و آله و سلم ميزان اعمال شمرده نشده و خصوص اميرالمؤ منين عليه السّلام را ذكر فرموده اند؟
ج - زيرا افراد امت با تربيت شده رسول الله صلى اللّه عليه و آله و سلم سنجيده مى شوند تا مقام آن بزرگوار روشن شود.
س 248- حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام از ميان ائمه عليهم السلام چه خصوصيتى دارد كه آن بزرگوار را به عنوان ميزان اعمال معرفى نموده اند؟
ج - زيرا از همه مظلوم تر بود.
امير المؤ منين عليه السّلام و نهج البلاغه
عدم منافات اعطاى انگشتر با حضور قلب در نماز
س 249- آيا اعطاى زكات و دادن انگشتر توسط حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام به سائل در نماز، با حضور قلب در نماز منافات ندارد؟
ج - در كتاب (صحيح مسلم ) در باب (مناقب خلفا) روايتى در رابطه با اين داستان ذكر نشده است ، ولى در (باب صلاه ) آن كتاب در بخش ركوع ، آيه انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا، الذين يقيمون الصلوه و يؤ تون الزكاه و م راكعون (مائده : 55): (ولى شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند، همان كسانى كه نماز بر پا مى دارند، و در حال ركوع زكات مى دهند). را به اميرالمؤ منين عليه السّلام اختصاص مى دهد.
و اين كار هيچ منافاتى با حضور قلب ندارد؛ زيرا زكات و نماز هر دو عبادت هستند، و اين كار از قبيل (عبادت در عبادت ) بوده است . و مانند جريان دو شترى است كه براى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آوردند و حضرت بنا گذاشتند كه يكى از آنها را به هر كس كه دو ركعت نماز با حضور قلب بخواهند، بدهند. و هيچ كدم از اصحاب نتوانستند، ولى حضرت امير المؤ منين عليه السّلام توانست ، با اينكه در نماز به ذهنش آمد كه هر كدام را كه چاقتر است در راه خدا انفاق كند.
زيرا اين فكر خود، عبادت بود، و با حضور قلب در اثناى نماز منافات نداشت .
اختصاص آيه زكات به على عليه السّلام
س 250- چرا با اينكه آيه زكات دادن در حال ركوع به صيغه جمع است ، به اميرالمؤ منين عليه السّلام اختصاص دارد؟
ج - سه چهار آيه پيش از آن نيز راجع به (عبدالله بن ابى ) است كه عامه آن را نقل كرده اند،(96) با اينكه آيه به صيغه جمع ذكر شده است .
و همچنين در سوره منافقين چند آيه باز درباره (عبدالله بن ابى ) نازل شده كه آن ها هم به صيغه جمعند.(97)
رد شمس و قضا شدن نماز اميرالمؤ منين عليه السّلام
س 251- آيا در جريان (رد شمس )(98) نماز حضرت امير مؤ منان عليه السّلام قضا شد، و يا آن وقت ، وقت تازه اى بود؟
ج - يعنى آن عصر، عصر تازه اى بوده ؟! عصر همان روز است ، وگرنه معنى ندارد كه عصرى صبح نداشته باشد.
س 252- بالاخره نماز حضرت قضا شده ، پس اين جريان فضيلتى براى آن حضرت نيست .
ج - قضا نشد، ادا شد. اگر در عصر، آفتاب غروب كند و دوباره برگردد آن عصر، عصر همان روز است .
س 253- آيا قبل از رد شمس ، خطاب (اقض ) (قضا كن ) متوجه آن حضرت بوده است ؟
ج - (اقض مافات ) متوجه آن حضرت نبوده ؛ زيرا خود شارع مقدس و حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در كنار آن حضرت بود، و آن روز براى حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام عصر داشت ، لذا خطاب (اقض ) متوجه آن حضرت نبوده است .
امير المؤ منين عليه السّلام گرفتار غولهاى بيابانى !!
س 254- آيا در جريان حكميت ، امير مؤ منان عليه السّلام تحت فشار بودند، و شمشير در كار بود، يا به اختيار خود حضرت انجام شد؟
ج - بله ، بله ، آزاد نبودند، حضرت در دست يك مشت غول بيابانى گرفتار بودند، صد و پنجاه هزار نفر شمشير در دست مى گفتند: يا بايد اين شخص حكم باشد، يا اينكه كشته مى شوى !!!
قطعيت صدور نهج البلاغه از على عليه السّلام
س 255- خطبات نهج البلاغه از حضرت اميرالمؤ منين است ، يا از كلام سيد رضى رحمه الله ؟
ج - امكان ندارد اين لهجه و اين نحو سخن گفتن از غير حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام صادر شود. از صدر اسلام تاكنون علما و بزرگان دين هر كدام در اوايل كتابهاى خود، خطبه هايى ايراد نموده اند كه هيچ كدام به خطبه هاى نهج البلاغه نمى رسد. لهجه نهج البلاغه بديل ندارد، محتاج به سند هم نيست ، در برخى از موارد تك تك جملات آن برهان يقينى و استدلالى راجع به مطلبى خاص است . مثلا در خطبه اول مى فرمايد:
نظرات شما عزیزان: