قطره ای از دیده افتاد وغمم را آب برد
یاد تو از دیدگانم تیرگی خواب برد
از سیاهی در هراسم آرزوی دیدنت
بالهایی شد مرا تا قله مهتاب برد
شبنم اشکی به روی برگ پیچک ها چکید
در غم شبنم ز پیچک ها که پیچ و تاب برد؟
آمد و در دستهایش پر ز شبنم بود و نور
چون نسیمی غصه ها را از دل بی تاب برد
نظرات شما عزیزان: